باز کردن عکس مطالب



متوجه اخبار خوشی میشی ...اونا رو میشنوی
آزاد شدند ... آزادی واقعی

تلفنی از یک دوست عزیز که میگه:
میای بریم خونشون؟!
و بهش گفتم خیلی دوست دارم اما خسته هستند، خلوت خانواده شون را بهم میریزیم.
گفت چون خوب نمیشناسیشون، اینطور فکر میکنی!
آقای خندان همسر پر مهرشون با جان و دل از دوستان استقبال میکنند.

قبول فردا میریم ...

طبق قرار قبلی آماده رفتن شدیم ... گل و شیرینی گرفتیم و رفتیم.
رسیدیم ...
در ساختمان باز شد و خانمی خوشرو در مقابل در بود
مهراوه خندان
نیمای شیطون هم دوان دوان آمد و یک بوسه ...
آقای خندان با رویی باز و خوش آمدگویی ...
اندکی بعد بانویی ظریف آمد .. میخندید .. "نسرین ستوده" بود

احساسات اون لحظه توصیش متعلق به خود اون لحظه است و نمیشه بیان کرد
بغلشان کردم، به زن بودنم افتخار کردم، چرا که کسی را در آغوش گرفتم که ایستاد و محکم از باورش و انسانیت دفاع کرد و مادر و البته همسری دلسوز بود.
حرف زدیم .. نگاهش میکردم ... لاغر شده بود .. اما میخندید
آن هم واقعی، شعار نمیداد، تظاهر نمیکرد، بلکه بکر و ساده از واقعیت میگفت ...
بهشون گفتم مردم و همکارام چقدر نگران ایشون و هم بندیهاشون بودند او شاد بود اما آرزوش، حرفش و خواستش آزادی باقی دوستان بود.

او به وافع ستودنیست.

آرزوی همه ما این است؛
همه بیایند ... شما آمدی پس بقیه دوستان هم خواهند آمد و ایران خوشرنگ تر از همیشه میشود و میخواهیم با رنگهای زیبای ایران، جهان را نقاشی کنیم ..

خدارو شکر میکنم برای بودن و ماندن ..

Mahnaz Afshar



منبع: 
 احمدرضا کاظمی ماهنامه خط‌خطی | شماره ۲۷ | شهریور ۱۳۹۲

امیرحسین پدرش را سال‌های گذشته از دست داده بود و با مادر و تنها برادرش زندگی می‌کرد که در این سانحه مادرش گرفتار شعله‌های خشمگین آتش اتوبوس شد و این کودک 6 ساله بی‌کس و تنها از میان آهن پاره‌های سوخته اتوبوس بیرون کشیده شد با جراحاتی که به او وارد شده برای مداوا با بیمارستان نکویی منتقل شد.

لهجه شیرین امیرحسین و تنهایی او تنها بهانه‌ای بود که بغض فروخورده همه کسانی که بر بالین رنجور امیرحسین حاضر بودند بترکد.

امیرحسین که با سر پانسمان شده، اطرافیان را عمو صدا می‌زد، همه را به گریه انداخت. از‌‌ همان دقایق اولیه که او را به بیمارستان منتقل کردند، پیوسته سراغ مادرش را می‌گرفت. به او می‌گفتند مادرش می‌آید اما عواطف کودکانه او حس دوری از مادر را به مرگ تبدیل کرده بود. او می‌دانست که مادر خود را فدای او کرده است.

مگر می‌شود جز مرگ، مادری را از فرزند جدا کرد. آری! این بار برخلاف تصور همه روان‌شناسان که جان انسان عزیز است، مادر امیرحسین، فرزندش را از شیشه اتوبوس به بیرون هدایت کرده تا خود گرفتار آتش شود و فرزند دلبندش نجات یابد. چه زیباست این حس مادرانه که برای همیشه ماندگار شد و مادر امیرحسین را به اوج مادرانه رساند.
این تصویر اثر Bartolome Esteban Murillo اسپانیایی باعث شد تا روم را به لرزه در آورد...
تصویر حکایت پدری را دارد که در زندان به سر می برد و طبق حکم این پیرمرد نباید غذایی به او داده شود. تنها به دخترش اجازه ملاقات با پدر را می دهند و با کلی تفتیش که مبادا با خود غذایی وارد سلول کند.

دختر با دیدن جثه بی حال پدر و ضعف شدید و رو به مرگ. شروع به شیر دادن پدرش از سبنه خود می کند.
در یک ملاقات نگهبانان سلول, وارد می شوند و از دیدن این صحنه به لرزه در می آیند  زود خبر به دادسرا می رسد و حکم آزادی پدر بخاطر عشق دختر به پدرش که باعث شد حد و حدود احکام مذهبی را بشکند , صادر شد

این اثر تا به امروز مورد بحث و جدل واقع شد



خانمی در واکنش به تبریک سال نوی یهودی توسط جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران، در توییتر به ایشان گفته که: "اگر ایران دست از تکذیب هولوکاست برمیداشت سال نو شیرینتر بود" و آقای ظریف در پاسخ نوشته: «ایران هیچگاه هلوکاست را تکذیب نکرده، مردی که این کار را میکرد دیگر رفته است... سال نو مبارک»

https://www.facebook.com/amanpourabc/posts/10153231790420370

کتاب جدید درسی که از امسال قرارهست در دبیرستان‌ها تدریس بشه
نمیدونم فصلی هم برای خس و خاشاکها در نظر گرفتند عایا!؟
با این اوصاف چند سال ديگه زندگينامه عمام اسد وتحولات سوريه کتاب ميشه

یه چیز دیگه! این وسط امیرکبیر چیکاره است : l
هردم از این باغ بری میرسد
هشت ماه پیش به جزیره کیش آمده بود . به من زنگ زد و گفت تا اینجا آمده ام و دوست دارم شما را ببینم . ساعتی را با هم در جزیره گشتیم و من که او را تا آن زمان از نزدیک ندیده بودم تازه متوجه شدم چه روح بزرگی دارد و چقدر ثابت قدم و محکم است میگفت دلم برای زندان و دوستانم تنگ شده و من آن لحظه فهمیدم که این بیرون غربت بیشتری را احساس میکند .

 حق داشت چون یاران و عزیزان زیادی را آن سوی میله ها ترک کرده بود و دلتنگ ایشان بود . جوانان برومند و با غیرتی چون حسین رونقی کمیابند و باید قدرشان را بدانیم و برای رهایی شان تلاش نماییم .این عکس مربوط به همان روز است ولی میدانم الان پس از تحمل بیماری و اعتصاب غذا جسمی ضعیف و نحیف دارد .

افزایش صادرات غیر نفتی با
ارسال بسیجیان و سایر عناصر افراطی به سوریه!
مردم ایران راضی
بسیجی ها راضی
بشار اسد راضی
القائده راضی
اسرائیل راضی
----------------------------
عکس: راهپیمایی داوطلبان اعزام به سوریه و جنگ با اسرائیل - نماز جمعه تهران

روسیه چگونه در مقابل جنگ بر علیه سوریه کنار خواهد آمد؟!
باید منتظر واکنش پوتین باشیم!
خنجری دیگر از روس ها در راه است؟!



ولا چی بگیم!
اگر چیزی از قلم افتاده( که حتما افتاده) شما اضافه کنید!
"خدایا سرزمین مرا از دروغ، خشکسالی و دشمن پاسداری فرما"

این فرتور یکی از درختان خیابان ولی‌عصر تهران است که چندی پیش به بهانه‌ خشک بودن به دست شهرداری بریده شده است

بیش از این هیچ نمی‌گویم
فقط بگویید با ریشه چه میکنید
؟
داوری با شما

 دانشگاه دکتر احمدی‌نژاد با زبده‌ترین اساتید دانشجو می‌پذیرد!
روی جلد مجله چلچراغ این هفته
« قدرتها گذراست و حکومتها از پی هم می آیند و می روند این درسی است که تاریخ به ما آموخته است ، نمایندگان مجلس ننگ نوکری قدرت را نپذیرند! »
مهدی کروبی
یکم آبانماه 89

پی نوشت: در حاشیه اتفاقات مجلس

عکس دیده نشده از شعبان بی‌مخ و نوچه‌هایش
counter hit make